صدای سکوت در سرسرای قلبم پیچیده
کمی گوش بده
از تنهایی بی صدا فریاد می زند
تویی که قفل دل شکاندی و رفتی
دلت شد جایگاه هر آلوده دل
من بر قلب خود قفلی زدم
تا که هیچ قدمی رد پای تو را محو نکند
جرعه جرعه این تنهایی را به خوردم دادند
مگر من می خواستم این جام پر از خالی را سر بکشم
تنگ می شود دلم برای آن قفس
همان که در عین بی هوایی
هوایی داشت که شاید کسی مرا می خواست
کسی که مرا در بند کرده بود حالا نیست در این حوالی
94814 بازدید
4 بازدید امروز
40 بازدید دیروز
180 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian