تا به حال اینقدر سیاه نشده بودم
در رگبار سیلی زمانه....
تا به حال اینقدر بی حال نبودم
در دویدن هایم به سوی خانه ....
تا به حال اینقدر غصه نداشت
این دل دیوانه خانه ...
.
.
تا به حال قصه هایم ابتدا و انتهایی داشت ...
مرد قصه هایم قوی بود و از جنس بهار ....
کمرش خم نمی شد و چه کنم هایش از جنس توکل بود و بس ...
تا به حال اینقدر غم نداشتم ....
اینقدر...
آهسته قدم می زنم...
چونان کودکی که تازه رسم راه رفتن آموخته است ...
چونان پیر مردی که نمی خواهد از عصایش کمک گیرد ...
ترس از افتادن دارم ...
ترس از دست دادن....
کمی صبر لازم است ...
بازخواهم بازگشت با شادمانه های غمگینم ...
با پایکوبه های بی سرورم ...
اندکی صبر
سام خدایاری
95021 بازدید
2 بازدید امروز
19 بازدید دیروز
197 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian